پیش از هرچیز توجه خوانندگان
را به یک نکته مهم جلب می کنم.
این نکته مهم در کلیه نوشته «وبلاگ» بکار گرفته شده است. برای آنکه از زیاد نویسی
پانویس های طولانی و
موضوعاتی که باید در مورد آنها توضیح جانبی داد ازجمله:
نام ها
و مکان ها، اصطلاحات متدوال
... و بسیار دیگر، جلوگیری شود؛ نکته مورد نظر:
1. با رنگ متفاوت از زمینه اصل، و
2. با حروف کژ، و در پاره ای از مواقع،
3. با خط زیرین مشخص شده است.
خواننده
درصورت تمایل به آگاهی بیشتر می تواند
بر روی واژه، اصطلاح، نام و یا ... «کلیک» کند تا به «ویکی پدیا»
رفته و بر آگاهی خود کمی بیافزاید. مثلاً اگر شما بر روی نام سلطان محمود غزنوی که
به صورت «سلطان محمودغزنوی» نوشته شده است،
«کلیک» کنید، صفحه مورد دلخواه شما باز خواهد شد.
فهرست
مطالب در این بخش
* راهنمایی های ضروری
* به بهانۀ پیش درآمد
* شعارها
* و حالا اندر حکایت پوست
* انواع پوست و طبقه بندی آن
الف
ـ جنس پوست
ب
ـ رنگ پوست
ج
ـ دامنۀ فعاليت پوست
د
ـ تأثيرات جوّی و پوست
هـ
ـ مشخصات و مختصات وضعی/حالتی پوست
و
ـ نقش پوست در پردازش کارهای جاريه
ز
ـ کارآمدهای پوستی
راهنمایی های ضروری
1. اصطلاحاتِ مأنوس و نامأنوس و نيز همچُنين نقلِ قول ها و اسامی اشخاصِ ناآشنا در گيومه [«»]
آمده و از نشانۀ سلَش [/] به جای و،
و يا استفاده شده است، مانند: اينجايتان/آنجايتان،
بدين معنا آمده است که اينجايتان و آنجايتان. نيز همچُنين اينجايتان
يا آنجايتان. و از خودِ همين علامتِ چنگک [
] زمانی استفاده شده است که متنی از طرف نويسنده بر متن اصلیِ برگرفته
شده، اضافه گرديده است. و آن متن اضافی در [
] قرار دارد. از نشانۀ خطِ تيره [ـ]
برای پيوند دو يا سه واژه به يکديگر استفاده شده است، مانند: سَرـ به
ـ تَه، يا سَپوخان ـ کير.
و [نک.] بهمعنای «نگاه کنيد به...» است.
تاريخچه ی پيدايش، دامنۀ مصرف، تأئيدِ علمی،
اظهارنظراتِ دانشمندان، متخصصان و... را می توان بدونِ هيچ گونه دغدغۀ خاطر، در دايرة المعارف های بين المللی/فرهنگِ جامع و ... پيدا کرد.
3. اسامی اشخاصِ غيرِ ايرانی به صورتِ لاتين نيز آورده شده است تا پژوهشگران راحت تر بتوانند در کتابهای تحقيقی و پژوهشی خود، آنها را بيابند.
4. برای آن که خوانندگان دچارِ سرگيجه نشوند، از آوردنِ نام و نشانِ منابع و مآخذِ استفاده شده، حتی الامکان چشم/گوش پوشی شده است.
مُؤلّفان،
مُصنّفان، مُـکاتبان، مُباشران، مُعاشران، مُجاهدان، مُراودان، مُخارجان، مُحافظان،
مُراحمان، مُحاصران، مُنافقان، مُکاشفان، مُزاوجان، مُجاوران، مُساعدان، مُراسلان،
مُشاجران، مُشاهدان، مُصالحان، مُناقشان، مُخاطبان، مُبارزان، مُدافعان، مُراقبان،
مُخالفان، و موافقانِ جهانی قرار ندارد.
و
آنان که به عرب ـ ستیزی دامن می زنند؛؛؛ می توانند واژه های «پارسی» جایگزین واژه های عربی استفاده شده
در این بند (7) را به نویسنده پیشنهاد دهند! استفاده خواهد شد.
8. خواننده مُجاز است هر زمان که مايل باشد/نباشد، از خواندن دست/پا بکشد يا آنکه به خواندنِ خود ادامه دهد. تجويزِ اختيار از طرفِ خودِ خواننده به خودِ خواننده، داده می شود.
10. برای آن که هم وَه زده شويد و هم مطلب را سريع تر درک کنيد (يا شايد هم، نکنيد)؛ نخست ضمائم و افزوده ها را بخوانيد! به کارگيریِ اين پيشنهاد بسيار ضروری و لازم الاجراست چون واژههای ناآشنا برای شما آشنا می گردد و از طرف نويسنده که خودِ من باشم تجويز شده است. و تو ای خواننده ی حرف شنو؛ خواه از سُخَنم پند گير وُ، خواه جلال/ملال/کمال/خلال/ضلال/وصال/زلال/ذلال و ....
و
می دانم
که نه خریدید، (چون ایرانی اصلاً کتاب نمی خرد!)
با بهره و ديرکِردِ آن، توسطِ نويسنده، به طريقی بسيار آسان، بازپرداخت خواهد شد
(لطف کرده پس از پاره کردنِ کتاب، شماره حساب واريز را، ارسال کنيد تا وجه کتاب،
پرداخت نگردد). و نيز می توانيد کتاب
را پاره نکنيد و آن را
سالم در اختيار داشته باشيد ولی برای
نويسنده، بنويسيد که آنرا پاره کرده ايد
و دور انداخته ايد. و بدين طريق
هم کتاب را در اختيار داريد و هم مبلغ پرداختی را، دريافت نکرده ايد.
12. و اين هم يک شوخی پوستی ديگر؛ در صورت خوش ـ خوشان شدنِ اينجايتان/آنجايتان،
کتاب را پاره نکنيد؛ همچون نوارهای صوتی، تصويری/ صوتی، و لوحِ فشرده (CD/DVD)،
برای دوستان خود کُپی بگيريد و بدان ها هديه دهيد؛ زيرا
مخارجِ پُستی ارسالِ کُپی، به عهدۀ نويسنده می باشد (لطف کرده شماره حسابِ دريافتی وجه مورد نظر را، ارسال نکنيد).
14. و می دانم پس از خواندن و کمی هم خنده صد
عدد و یا بیشتر «دشنام ناب» برای من و پدر و مادر و جد؛؛؛ اندر جد من
نثار می کنید تا دهانتان کف
کند!!! چون ایرانی را خصلت براین است که سپاسگزار نباشد و تمام دنیا را خدمتگذار
خود بشمارد و قدمی مثبت و کارساز، برای بشریت بر ندارد!!!! هورا؛ هورا؛ هورا.
و
در فرتور زیرین آمده است:
پاره ای از ایرانیان... منظور اکثر ایرانیان است.
اندر حکایت پوست 4
* و حالا اندر حکایت پوست
* انواع پوست و طبقه بندی آن
تحليلِ اصولِ عام/خاصِ نظام های علمی و غيرعلمی نشان می دهند، بسياری از مفاهيمی که اغلب پوست گونه تلقی شده اند و همبستگی/وابستگیِ تنگاتنگی با پوست دارند، قابلِ طبقه بندی دقيق هستند. زيرا ما آدم هایِ باهوش و دانا می دانيم که میتوانيم نه تنها تمامِ امور علمی را طبقه بندی و دسته بندی کنيم، بلکه پوست ها را هم می توانيم به طبقاتِ مختلف و انواعِ گوناگون تقسيم بندی کنيم. البته که اين تقسيم بندی ها و طبقه بندی ها مزايای بسيار دارند. يکی از مهم ترينِ آن ها اين است که، فهم و درکِ ما از پوست سهل تر می گردد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باری، پوست را می توان به گونه های مختلف طبقه بندی کرد. از جمله:
الف ـ جنس پوست
پوست ها
از نظرِ جنس/دوام يا دلرُبايی/کُدورت، اندازه/ميزان يا سِن و سال و نيز بُردِ جنسی
و کارکردِشان و ديگر امورِ پوستی، تقسيم بندی
شدهاند. ولی اما که ما دراين جا
کوشيده ايم تا بتوانيم
اشاره ای بسيار کوتاه به پارهای
از اين تقسيم بندی های
معروف، بنماييم. البته نه به طور
گسترده، بلکه به اختصار. و اميدواريم
اگر بر اثرِ عدمِ اطلاعِ کافی از جهانِ پوست، در تقسيم بندی های
خود سَهوی مرتکب شده ايم،
اين سهو باعثِ رنجشِ فردی از افرادِ حزبِ پوست پرستان
نگردد و مرا راهنمایی فرمایند.
باری؛
پوست ها از نظرِ جنس Quality و
البته که نه ازنظرِ جنسيت/تمایل جنسی در انسان Human sexuality به
گونه های زير تقسيم بندی
شده اند:
* پوست های پُرپشم و مو. پوست های صافِ بی مو. پوست های پُرجوش. پوست های صافِ بی جوش. پوست های مال دار، سال دار، خال دار و خالکوبی شدنی. پوست های تَرَک خوردنی (پشت دست)، چُروک خوردنی (پیشانی)، قاچ خوردنی (لب ها). پوستهای از پايين دَرز خوردنی و از بالا تَرَک خوردنی. پوستهای فقط
دَرز خوردنی (و آن پوستهای باکره ای هستند که توانايی و
لَهلَهِ بی کره شدن را داشته باشند). پوست های بیدَرز (کُسهای
باکره) و دَرزدار (کُسهای بیکره). پوست های دريدنی3، خَرزَه ای4، شکاف دار. پوست های خوره ای و پوست های فشرده.
* ايضاً،
پوست های ماه گرفته،
شاخ گرفته (پوستِ اکثرِ
زندانيانِ به اصطلاح سياسی). پوست های
سبيل اللهی (پوست هايی
هستند که پوست های مُسن و بيوه
را، از بهرِ تسلی، فَرهَت دهند)، فَتح اللهی5،
فَرج اللهی6،
هيبت اللهی7،
جهاداللهی (و آنان در نهايت، همچون پوست های
فَرج اللهی عمل میکنند)،
حبيب اللهی، نعمت اللهی
(تمامِ پوستان اَعَم از پير/جوان، مرد/زن، کوتاه/بلند، داخلی/خارجی، پشمالود/بی پشم،
خودی/ناخودی، آشنا/ناآشنا، گوشتالود/لاغر، يا ...).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ* پوست های وسواسی. پوست های بشقابیِ لب پهن. پوست های بشقابی لبباريک. پوست های ارتجاعی و پوست های انقلابی (در نهايت، همچون پوست های فَرج اللهی عمل می کنند). پوستهای اضافیِ آويزان (لَپَّرِ پارهای از کُسها). پوست های واشدنی، کشيدنی8 و زنگ زدنی9.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و نیز
*پوست های بوقی10، پوست های عَنين11، پوست های خيراتی12. پوست های پيوندیِ نَسَبی، سَبَبی و تنگِ نَسب ـ دار13. پوست های غنچه ایِ بازشدنی (کُس های دخترانِ چهارده ساله البته حمام رفته ی آن)، نوازش شدنی، تعميرشدنی14، سوراخ شدنی (تمام کُس های باکره)، پاره شدنی (بعضی از کُس های باکره). پوست های با پوست (پوست های مردانِ ختنه ـ نشده). پوست های بی پوست (پوست های مردانِ ختنه ـ شده که نزدِ يهوديان و مسلمانان است).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و
در همين طبقه آمده است:
پوست های سَرپَخ. پوست های قلمیِ
نازک. پوست های قطورِ بلند. پوست های کمرو. پوست های پُررو. پوست های خاموشِ کم ـ حرف. پوست های روشنِ پُرحَرف. پوست های کُرکی (پوست های تازه به دورانِ بلوغ رسيده). پوست های لب کُلُفت. پوست های فقط
کُلُفت. پوست های کُلُفتِ بی غيرت. پوست های بی شرفِ بی آبرو (مثلِ کون های قزوينی). پوست های شرافتمندِ با آبرو (مثلِ کيرهای قزوينی).
ديگر
پوستانی که می توان آن ها
را در این تقسيم بندی
آورد؛ پوست هایی است که
آب زيرشان اُفتَد (پوست های
پاره ای
از نوعروسان). پوست هایی که
چَربی زيرشان اُفتَد (پوست های
نوعروسان). و پوست هايی که آب و چَربی
زيرشان نيُّفتَد (پوست های پيرِ زنان). پوست های بی تقصير18. پوست های لطيف. پوست های ظريف. پوست های خشن. پوست های زشت.
و هستند؛ پوست های زِبر و پوست های نَرم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
20. چهرۀ گلزار بدين خرمی،شمه ای از روی فريدون بک است.کوه دماوند بدين گـُندگی،«قٌنبولِ» بی موی فريدون بک است. ديوانِ ناصرالدين شاه 21. نک. ضمائم. 22. اين تمثيل چون از خطۀ کاشان بدست ما رسيده است، بايد آنرا به لهجۀ کاشيان بيان داشت. و با توجه به آنکه نَنِه حُسينوِ کاشانی، در شهرهای ديگر ايران، به لقب وسعت خانم شهرت يافته است. باری، گفت:ـ «نِنَه حُسينو! آخيش، اوخيش، نَمکـُنيدوُوُ»؟ گفت:ـ « مِگَه توشـَه؟» گفت:ـ « اووو مُدِتيَـه.» گفت:ـ « پس آخيش، اوخيش!»23. که آشوبِ گيتی سراسر بدوست، ببايد کشيدن سراپای پوست. فردوسی24. نک. ضمائم.
ب ـ رنگ پوست
پوست های روشن. پوست های شفافِ بشّاش. پوست های اخموی تيره. پوست های رنگ پريده، مثلِ ميّت.پوست های قهوه ای.پوست های قهوه ای زنگاری. پوستهای قهوه ای روشن. پوست های قهوه ای شکلاتی. پوست های قهوه ای سوخته/تيره. پوست های گُلناری (و لابد می گوئيد: همه رنگشوُ ديده بوديم، ولی اين رنگشوُ نديده بوديم! که البته اگر جستجو کنی! پيدا میکنی!). پوست های خُرمايی و ديگر رنگ ها.
بادام، زيتون، نهنگ، ماهی، کرچَک، بَرزَک، بنفشه25 و... انواع عطرها از جمله: اُسطوخوددوس، انبر، گـُلِ سُرخ، سِنجد، ياس، مُشک، بِـه، غاليه26، کنگر و... و زيورهايی همچون دستواره، پابند، انگشتری، گردنبند، گوشواره، خلخال و کمربندهای ريز و درشت و يا هزاران راه و روشِ ديگر (مثلاً عملِ جراحی بينی يا...)، رنگی و نرمشی و لطافتی ساختگی بهخود می گيرد. يا آنکه کُسی بهخاطرِ ازالۀ موهای زائدِ خود، توسطِ موچين، قيچی، تيغ يا کِز دادن، بَند انداختن، واجبی کشيدن، مومَک انداختن يا با استفاده از داروها/کِرِم های موبَر، اِپيلاسيون Épilation / Hair removal و اشعۀ لِيزِر سِتُرده می گردد.
حرير وُ زر وُ سيم،
مرد را نيست جز ازخايه وُ کير؛
زيور وُ زيب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ج ـ دامنۀ فعاليتِ پوست
د ـ تأثيراتِ جوّی و پوست
هـ ـ مشخصات و مختصات وضعی/حالتی پوست
دولنگ ـ برـ هوا، يک لنگ ـ برـ هوا، هيچ لنگ ـ برـ هوا و ... تَجَلّی می يابند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و ـ نقشِ پوست در پردازشِ کارهای جاریه
البته پوست ها از نظرِ نحوۀ کارکرد و چگونگیِ ارائه و پردازشِ کارهایِ مُحوّله نيز، طبقه بندی شده اند. در زير، به گزينش هايـی کوچک ولی مهم از اين طبقه بندی اشاره می شود. فراموش نشود پاره ای از اين پوستان، بر اثرِ امتزاج و شورِ بی حدّ نسبت به پيشۀ خود، خود همان «پيشۀ خود» گشته اند! به هر جهت، هستند:
پوست های مُباح28. پوست های مَکروه (مثلِ پوستِ عمه، دايی، عمو، خاله، برادرشوهر يا خواهرزن، البته که بطور مُدام، ولی در تنگنا).
28. مثل پوست درازگوش، البته در تنگنا، که هم آفرين باشد بر «پس»اش و هم آفرين باشد بر «پيش»اش. ونک. ضمائم «پوست های پس و پيش فعال!».
29. دی کيرِ چو پولادِ مرا کند ز بيخ،تا از پس «کُس ـ کباب» گرداند سيخ. ميرشاه، از: آنندراج30. مثل پوست حلاج.31. اطلس وُ اَکسون مجنون پوست ست.پوست خواهد هرک ليلی دوست ست. عطّار: منطق الطير32. به ويژه در دوران خُردسالی پوستان. و در بازی «دکتربازی» که اين گونه پوستان را فعاليتی چشمگير و بی ـ نظير می باشد.33. همان پوستانی هستند که بدون هيچ زنگ خطر و مانعی، بادهای چشم ـ دار، را آزادانه و بی دردسر در مکان و يا زمانی بی جا و نامناسب رها می سازند. و در عصر حجر اين گونه بادهای رها شده از پوست های لحظه ـ غفلتی، به «تِلنگ» معروف می بودند.
35. چون قضا آيد، نبينی غيرِ پوست،دشمنان را بازنشناسی ز دوست. مثنوی: دفتر اول 1194 36. و همانگونه که می دانيد! هفت سوراخ در سَر است و سوراخ هشتم در تَه، که در نزد مرد و زن مُشترک می باشد و سوراخ نُهم سوراخ پيشاب (که آن نيـز در نزد مرد و زن مُشترک مـی باشد) و سـوراخ دَهُمين فقط در نزد زن است. و زن کمال خلقت است! زيرا که:مجموعۀ سوراخ های موجود در تن او برابر است با تعداد پيکره های منظومۀ خورشيدی، در کهکشان؟!
ز ـ کارآمدهایِ پوستی
می دانيم پوست در طولِ تاريخ (نه تقويم)، موردِ استفادۀ بسيار قرار گرفته است؛ چه به صورتِ زنده، چه به شکلِ مُرده. خاصيتِ بارز و ويژۀ پوستِ زنده، در مسيرِ تاريخ (نه تقويم)، آن بوده است که تمامِ عواملِ انزجارِ آدمی را، در هر زمان و مکانی که باشد، مَستور سازد. به عنوانِ مثال، ملکۀ زيبايـیِ دنيا که در مسابقاتِ بينالمللی نيز برندۀ جايزۀ اول شده است را، در نظر آوريد. و در نظر خود اين گونه تَجَسُّم کنيد که اين ملکۀ حُسن و کمال/جَمال، با تمامِ طراوتش و با تمامِ خطوطِ نرمش و با تمامِ کرشمه ها و غمزه هایِ روح نوازش، به يکباره، پوستش از سر تا به پا، بنابر علّتی (البته که نامشخص)، قِلِفتی کنده شود، آيا از طراوتش برای شما چيزی باقی خواهد ماند؟ و آيا در نزدِ شمایِ بيننده، به غير از انزجار، تهوع و دل به همخوردگی، احساسِ ديگری به وجود می آوَرَد؟ خير! بله ... و اتفاقاً، در همين جاست که اهميتِ ويژۀ پوست در حدِ نهايی خود، مشخص می شود و پوست اين اهميتِ ويژۀ خود را در ارزشگذاری هایِ زيبايـی شناسی، به خوبی نشان می دهد و نرخ اين ارزشگذاری ها را بالا بُرده، آن را به رُخِ ما می کشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ